دکلمه : دلیا اسدی
شعر : سهراب سپهری
چه هوایی
چه طلوعی!
جانم
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا !
.
به خدایی که خودم میدانم!
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب
ساختهاند!
.
به خدایی که خودم میدانم!
.
به خدایی که دلش پروانه ست
و به مرغان مهاجر
هر سال راه را میگوید !
و به باران گفته ست
باغها تشنه شدند !
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست!
که مبادا که ترک بردارد !
.
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم !