رد پایت پا برهنه ، گلزاری گشته و آن
دست یاسی و نگاهت ، لمس این تن و گناهت
،
آن گناهم شست و چن تو ، تا ابد یاس ، می مانم
از تو یک کاس می خواهم ، جامی از یاس می خواهم
،
نی از آن صهبای سرخ و نی سماع ، جان جانها
از نبیذ شور چشمت ، یا که شهد بوسه گاهت
،
از شمیم جسم و جانت ، این نعیم در کنارت
سخت آغوشت فشردی ، روح یاسم ، کاغذی شد
،
جوهر یاسی غزل گفت ، کاغذ روحم غزل شد
رفت آنجا ، زیر پایت ، فرشی از یاس و غزل شد